چیزی دیگه خوب پیش نمیره
آسمون تاریکه
زل زدم به نور ولی دوره
مسیرش باریکه
درا قفل بهم ریخته خونه
بدون پنجره
باید داد بزنم اینبار شاید پاره شه حنجره
راه و گم کردم چند وقتیه نمیتونم دیگه برسم به جاده
ماه دلم مثل گل رز رنگش سرخ خیلی وقته روحیشو باخته
اگه خورشیدو دیدی براش نامه بنویس بگو دارم میام
بهش بگو نور بتابه به دلم بگو خاطراتم همه سیان!
تا وقتی دوباره نور بتابه سمت من
تاریک نباشم دیگه
نلرزه هی تن من
آدما هی منو تاریک ترم نکنن
دست از سرم ور دارن
ولی طردم نکنن!
میزنه بارون ولی من نمیتونم دیگه زیرش راه برم
حسی بهش ندارم خیس میشم ولی فقط یه عابرم
یه عابر که نمیدونه اصلا مقصدش کجاست
مسیر مستقیمو میره سمت نا کجا
دلش گیر کرده فقط سمت شب
خورشیدی نداره که طلوع کنه واسش از سمت شرق
خاطراتش میان
جلو چشماش دائما داد میزنه مغز کثیف تمومش کن خواهشا
من میخوام راه برم
همه رو از برم
خاطراتو پس انقد مرور نکن واسه من
میزنه بارون ولی من نمیتونم دیگه زیرش راه برم
حسی بهش ندارم خیس میشم ولی فقط یه عابرم
اگه خورشیدو دیدی
براش نامه بنویس بگو هرجا که هست زود بیاد
بگو نور بیاره با خودش بگو دلمو روشنش کنه زیاد
وقتی نور بباره حس میکنم پادشاهم
خورشید میتونه بسازه خاطرات شاد شاد
خورشیدو گم کردم
ولی همه جا هست
ممکنه باشه حتی توی دستای تو
ممکنه باشه حتی اون بالا پشت ابر
ولی من فقط میخوای یه خورشید نو
خورشیدو گم کردم
ولی همه جا هست
ممکنه باشه حتی توی دستای تو
ممکنه باشه حتی اون بالا پشت ابر
ولی من فقط میخوام خورشیدتو
خودمو میبینم
سفید سیاه تصویرمه تو ایینه
اگه نور دلم دست توئه
بذار بتابه…آسمون آبی شه
زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین
تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی
چیزی دیگه خوب پیش نمیره
آسمون تاریکه
زل زدم به نور ولی دوره
مسیرش باریکه
درا قفل بهم ریخته خونه
بدون پنجره
باید داد بزنم اینبار شاید پاره شه حنجره
راه و گم کردم چند وقتیه نمیتونم دیگه برسم به جاده
ماه دلم مثل گل رز رنگش سرخ خیلی وقته روحیشو باخته
اگه خورشیدو دیدی براش نامه بنویس بگو دارم میام
بهش بگو نور بتابه به دلم بگو خاطراتم همه سیان!
تا وقتی دوباره نور بتابه سمت من
تاریک نباشم دیگه
نلرزه هی تن من
آدما هی منو تاریک ترم نکنن
دست از سرم ور دارن
ولی طردم نکنن!
میزنه بارون ولی من نمیتونم دیگه زیرش راه برم
حسی بهش ندارم خیس میشم ولی فقط یه عابرم
یه عابر که نمیدونه اصلا مقصدش کجاست
مسیر مستقیمو میره سمت نا کجا
دلش گیر کرده فقط سمت شب
خورشیدی نداره که طلوع کنه واسش از سمت شرق
خاطراتش میان
جلو چشماش دائما داد میزنه مغز کثیف تمومش کن خواهشا
من میخوام راه برم
همه رو از برم
خاطراتو پس انقد مرور نکن واسه من
میزنه بارون ولی من نمیتونم دیگه زیرش راه برم
حسی بهش ندارم خیس میشم ولی فقط یه عابرم
اگه خورشیدو دیدی
براش نامه بنویس بگو هرجا که هست زود بیاد
بگو نور بیاره با خودش بگو دلمو روشنش کنه زیاد
وقتی نور بباره حس میکنم پادشاهم
خورشید میتونه بسازه خاطرات شاد شاد
خورشیدو گم کردم
ولی همه جا هست
ممکنه باشه حتی توی دستای تو
ممکنه باشه حتی اون بالا پشت ابر
ولی من فقط میخوای یه خورشید نو
خورشیدو گم کردم
ولی همه جا هست
ممکنه باشه حتی توی دستای تو
ممکنه باشه حتی اون بالا پشت ابر
ولی من فقط میخوام خورشیدتو
خودمو میبینم
سفید سیاه تصویرمه تو ایینه
اگه نور دلم دست توئه
بذار بتابه…آسمون آبی شه
زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین
تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی