دل تنگمو عشق درمان من است بی عشق تو این زمانه زندان من است انکس که تورا یک دم نگرد یک عمر نبینمت از این دل نرود بی عشق تو یک ثانیه صد سال گذشت صد سال به عشق دیدنت انی گذشت اما نشدی برون از این دل عقل بر سر عشق تو همی کورو کر است من جز تو دگر کسی نخواهم هر جا بروم تو را ببینم از عشق فقط تو را شناسم از دوریتو نفس ندارم پر از بارون چشام شد خراب ان نگاه شد نگیر از من نگاهت که دل بی دست وپاشد دلم بی بودنت تاب ندارد دگر دنیا شبیهت را نیارد